گاهی تنهایی آنقدر قیمت دارد که درب را باز نمی کنم
حتی برای “تو” که سالها منتظر در زدنت بودم . . .
.
.
.
در زندگی به کسانی دل می بندیم که ما را نمی خواهند
و از وجود کسانی که ما را می خواهند بی خبریم
شاید این باشد دلیل تنهایی مان
.
.
.
من چه تنها و غریبم بی تو در دریای هستی
ساحلم شو غرق گشتم بی تو در شبهای مستی
.
.
.
تو ستاره منی در شب های بی ستاره
تنهام نذاری بری که تنها میشم دوباره
.
.
.
تن های ما تنهاست
دلهای ما با هم
دل از تو لبریزست
تنهای تنها هم
.
.
.
عشق من ! با تو نگاهم زیباست
ابرهای تیره ی غم رسواست
شعر و غزل بهانه اند که بگویم
آری ، بی تو این دل تنهاست
.
.
.
امشب برای گریه ام یک شانه می خواهم که نیست
در این خرابات جهان یک خانه می خواهم که نیست
در غربت چشمان تو ، تنهاییم آواره شد
در وصف این نامردمان یک واژه می خواهم که نیست
.
.
.
می خوابم تا فراموش کنم رفته ای ولی صبح تنهایی بیدارم می کند !
.
.
.
می زند باران نفرت بر پشت شیشه / حکم قلبم را نوشتن تنهایی تا به همیشه
.
.
.
من و تو چشمان یک صورتیم ، با همیم و چه تنهاییم !!!
.
.
.
میزنم کبریت بر تنهایی ام / تا بسوزد ریشه بیتابی ام
میروم تا هر چه غم پارو کنم / خانه ام را باز هم جارو کنم
.
.
.
من بودم و تنهایی و خاطرهی تو
کسی آمد ، مرا برد ، تنهایی ام را گرفت ولی خاطره ات باقی ماند
.
.
.
برف میبارد ، به آخر خیابان رسیدهام ، پشت سرم را نگاه میکنم
و رد پای تنهایی ام را می ببینم که از دوردستها شروع شده است
.
.
.
به نام خالقی که تنهاست ولی تنهایی را برای مخلوقاتش نمی پسندد
.
.
.
چون خیالت همه شب مونس و دمساز من است / شرم دارم که شکایت کنم از تنهایی
.
.
.
نکند یوسف عمرم رود از مصر خیالت / باز آواره ی تنهایی چاهم بکنی
.
.
.
دوستانه دات کام
نامه هایم که چراغ قلبت را روشن نکرد !
امشب تمامشان را بسوزان شاید بتوانی تنهایی ات را ببینی . . .
.
.
.
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
وقت است که یک چندی در خانه ی ما آیی
در خانه ی ما آمد ، آن پادشه خوبان
آن پادشه خوبان ; داد از غم تنهایی . . .
.
.
.
گاهی تنهایی آنقدر قیمت دارد که درب را باز نمی کنم
حتی برای “تو” که سالها منتظر در زدنت بودم . . .
.
.
.
هر چند نمیدانم خواب هایت را با که شریک می شوی
اما هنوز ،
شریک تمام بیخوابی های من،
تویی