اگر دیدی جوانی بر درختی تکیه کرده، بدان بنزین نداره گریه کرده!
.
.
.
دعاهای بنزینی: -«الهی بنزین بگیری»-«بنزین به قبرت بباره» -«التماس بنزین» -«دست به هر چی میزنی بنزین بشه» – «خدا بنزینت بده ،یک لیتر در دنیا صد لیتر در آخرت»
اگر دیدی جوانی بر درختی تکیه کرده، بدان بنزین نداره گریه کرده!
.
.
.
دعاهای بنزینی: -«الهی بنزین بگیری»-«بنزین به قبرت بباره» -«التماس بنزین» -«دست به هر چی میزنی بنزین بشه» – «خدا بنزینت بده ،یک لیتر در دنیا صد لیتر در آخرت»
نامه یک دختر ساده و کم توقع به همسر آینده اش !!!:
عزیزم!
می توانی خوشحال باشی، چون من دختر کم توقعی هستم. اگر می گویم باید تحصیلکرده باشی، فقط به خاطر این است که بتوانی خیال کنی بیشتر از من می فهمی! …..
یارو همسایشو تو خیابون میبینه میگه: دخترتو دیدم شکمش بزرگ شده بود حامله است
همسایه میگه نه نفخ کرده بگوزه خوب میشه
یارو چند ماه بعد دوباره همسایشو میبینه بهش میگه : دخترت رو دیدم گوزشم بغلش بود
مرد: عزیزم از وقتی میری ورزش هیکلت خیلی قشنگ شده!
زن: از اولشم هیکلم قشنـــــــــــــــگ بووووووود!
مرد: اون که ۱۰۰%… هیکلت همیشه قشنگ بود. اصلاً من هیکلت رو روز اول دیدم خیلی خوشم اومد!
هند: او پس از چند سال درس خواندن عاشق دختر خوشگلی می شود و همزمان برادر دوقولویش که سالها گم شده بود را پیدا می کند. سپس ماجراهای عاشقانه و اکشنی(ACTION) پیش می آید و سرانجام آندو با هم عروسی می کنند و همه چیز به خوبی و خوشی تمام می شود!
عراق: مدام به تیر ها و خمپاره های تروریست ها جاخالی می دهد ودر صورت زنده ماندن درس می خواند!
.
چـــند سال پیش یــک روز جلوی تلویزیون دراز کشیده بودم، فوتبال نگاه میکردم و تخمه میخوردم …
ناگهان پــدر و مــادر و آبجی بزرگ و خــان داداش سرم هــوار شدند و فریاد زدند که (ناقــص … بدبخت … بی عرضه … بی مسئولیت … پاشو برو زن بگیر …
رفتم خواستگاری، دختره پرسید : مدرک تحصیلی ات چیست؟
گفتم : دیپلم تمام …
گفت: بی سواد … امل… بی کلاس… ناقص العقل… بی شعور … پاشو برو دانشگاه …
رفتم چهار سال دانشگاه لیسانس گرفتم ، برگشتم … ادامـــه مطلب >>
مایکل، راننده اتوبوس شهری، مثل همیشه اول صبح اتوبوسش را روشن کرد و در مسیر همیشگی شروع به کار کرد. در چند ایستگاه اول همه چیز مثل معمول بود و تعدادی مسافر پیاده می شدند و چند نفر هم سوار می شدند. در ایستگاه بعدی، یک مرد با هیکل بزرگ، قیافه ای خشن و رفتاری عجیب سوار شد او در حالی که به مایکل زل زده بود گفت: «تام هیکل پولی نمی ده!» و رفت و نشست.
اوایل ترم بود. صبح زود بیدار شدم که برم دانشگاه. چون عجله داشتم بجای ۵۰۰۰ تومنی یه پونصدی از کشوم برداشتمو زدم بیرون.
سوار تاکسی که شدم دیدم اووووف یکی از دخترای آس و خوشگل کلاس جلو نشسته یه کم که گذشت گفتم بزار کرایه*شو حساب کنم نمک گیر شه بلکه یه فرجی شد…
با صدایی که دو رگه شده بود پونصدی رو دادم به راننده و گفتم: “کرایه*ی خانم رو هم حساب کنید دختره برگشت عقب تا منو دید کلی سلام و احوالپرسی و تعارف که نه… اجازه بدین خودم حساب می*کنم و این حرفا منم که عمرا این موقعیتو از دست نمی*دادم و کوتاه نمی*اومدم می*گفتم به خدا اگه بزارم
تمام این مدتم دستم دراز جلوی راننده هَمَشَم می*دیدم نیشِ راننده بازه ...