loading...
فان جوک|خنده دارترین جوک ها وعکس ها
Admin بازدید : 553 نظرات (0)

School Bus Cartoon 7 داستان کوتاه راننده اتوبوس   طنز

داستان کوتاه راننده اتوبوس – طنز

مایکل، راننده اتوبوس شهری، مثل همیشه اول صبح اتوبوسش را روشن کرد و در مسیر همیشگی شروع به کار کرد. در چند ایستگاه اول همه چیز مثل معمول بود و تعدادی مسافر پیاده می شدند و چند نفر هم سوار می شدند. در ایستگاه بعدی، یک مرد با هیکل بزرگ، قیافه ای خشن و رفتاری عجیب سوار شد او در حالی که به مایکل زل زده بود گفت: «تام هیکل پولی نمی ده!» و رفت و نشست.

 

مایکل که تقریباً ریز جثه بود و اساساً آدم ملایمی بود چیزی نگفت اما راضی هم نبود.

روز بعد هم دوباره همین اتفاق افتاد و مرد هیکلی سوار شد و با گفتن همان جمله، رفت و روی صندلی نشست

و روز بعد و روز بعد…

 

این اتفاق که به کابوسی برای مایکل تبدیل شده بود خیلی او را آزار می داد. بعد از مدتی مایکل دیگر نمی تواست این موضوع را تحمل کند و باید با او برخورد می کرد. اما چطوری از پس آن هیکل بر می آمد؟

بنابراین در چند کلاس بدنسازی، کاراته و جودو و … ثبت نام کرد. در پایان تابستان، مایکل به اندازه کافی آماده شده بود و اعتماد به نفس لازم را هم پیدا کرده بود.

بنابراین روز بعدی که مرد هیکلی سوار اتوبوس شد و گفت: «تام هیکل پولی نمی ده!» مایکل ایستاد، به او زل زد و فریاد زد: «برای چی؟»
مرد هیکلی با چهره ای متعجب و ترسان گفت: «تام هیکل کارت استفاده رایگان داره.»

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
نازجوک, فان جوک، سرگرمی تفریحی
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    پسری یا دختر؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 795
  • کل نظرات : 1787
  • افراد آنلاین : 77
  • تعداد اعضا : 1119
  • آی پی امروز : 305
  • آی پی دیروز : 156
  • بازدید امروز : 587
  • باردید دیروز : 622
  • گوگل امروز : 4
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 3,284
  • بازدید ماه : 31,394
  • بازدید سال : 134,330
  • بازدید کلی : 3,171,586