loading...
فان جوک|خنده دارترین جوک ها وعکس ها
Admin بازدید : 515 نظرات (1)

اس ام اس بی وفایی به عشق جدید مرداد 92 | Bia2fars.ir

ساده بودم که تورا ساده تصور کردم

 بعد لبخند تو با گریه تبسم کردم

آشنا با همه ی پنجره های شهرم

چون تورا پشت همین پنجره ها گم کردم

 

 

بـــرگ پـــاییــزی راهـی نـدارد جـــز سُــــــــقوط

وقـتی می دانـد درخت عِشــقِ بَـــرگ تـــــازه ای را در دِل دارد !





گذشتــــ آن زمان کهنـــه دیدار

رفتــــ آن دقیقــــه های پر هیاهـــو

رفتـــــ آن حس دیـــدار

شکستـــــ آن لحظه زیبــــا

سکوتـــــ‌‌،سکوتـــــ،سکوتـــــ و تــــو

چه ســـاده گذشتی از این همــــه احساس

و مـــن سکوتـــــ‌‌،سکوتــــــ،سکوتـــــ






شد کوچه به کوچه جستجو عاشق او

شد با شب و گریه رو به رو عاشق او

پایان حکایتم شنیدن دارد

من عاشق او بودم و او عاشق او






یه روزی من بودم نفسش

ولی بعد شدم عامل تنگی نفسش

رفت سراغ یه نفس تازه !





این من هستم که وفادار خواهم ماند

این تو هستی که تنها بی وفایی از تو جا خواهد ماند !

این من هستم که آخرش میسوزم
این تو هستی که میروی

و من با چشم های خیس به آن دور دستها چشم میدوزم





گفتم دوستت دارم

نگاهی به من کرد و گفت : چندتا ؟

دستام رو بالا آوردم و تمام انگشت های دستمو نشونش دادم

اما اون به کف دستام نگاه می کرد که خالی بود





می خواهی بروی ؟!

پس بی بهانه برو !

بیدار نکن خاطره های خواب آلوده را …

محبت ساختگیـت، عشق دروغینت و چشمان پر فریبت،

روزی گرفتارت خواهند ساخت …

فقط بیا در خزان خواسته هایم کمی قدم بزن

دلم برای راه رفتنت تنگ شده است…!





من، در هوای تو نفس می‌کشم

تو، در هوای دیگری

و این‌گونه

فرجامِ جهان را پیش می‌اندازیم!





خیلی حالش خراب بود

از زمین و زمان بریده بود

رفتم تو زندگیش …

خیلی طول نکشید که حالش خوب شد

تشکر کرد و رفت…!





به “من” چه که بعد از “تو” “او” می آید ؟؟؟

مشکل از قواعد دستوریست !





ساده بودم که تورا ساده تصور کردم

 بعد لبخند تو با گریه تبسم کردم

آشنا با همه ی پنجره های شهرم

چون تورا پشت همین پنجره ها گم کردم





هیــــــــــــس آرام تـر بــاشید

عشقــم در آغـوش دیگری خوابش برده..!





آیینه پرسید: که چرا دیر کرده است ؟

نکند دل دیگری او را اسیر کرده است ؟

خندیدم و گفتم : او فقط اسیر من است

تنها دقایقی چند تاخیر کرده است .

آیینه به سادگیم خندید و گفت :

احساس پاک ، تو را زنجیر کرده است

گفتم : از عشق من چنین سخن مگوی

گفت: خوابی ! سالها دیر کرده است

در آیینه به خود نگاه می کنم آه !

عشق تو عجیب مرا پیر کرده است

راست گفت آیینه که منتظر نباش

او برای همیشه دیر کرده است …





فقط اسمی به جا مانده، از آنچه بودم و هستم

دلم چون دفترم خالی، قلم خشکیده در دستم

گره افتاده در کارم، به خود کرده گرفتارم

به جز در خود فرو رفتن، چه راهی پیش رو دارم

رفیقان یک به یک رفتند، مرا با خود رها کردند،

همه خود درد من بودند، گمان کردم که همدردند …!

 

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط .... در تاریخ 1392/06/11 و 15:14 دقیقه ارسال شده است

شکلک
عالی بودن


کد امنیتی رفرش
درباره ما
نازجوک, فان جوک، سرگرمی تفریحی
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    پسری یا دختر؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 795
  • کل نظرات : 1787
  • افراد آنلاین : 64
  • تعداد اعضا : 1119
  • آی پی امروز : 285
  • آی پی دیروز : 156
  • بازدید امروز : 527
  • باردید دیروز : 622
  • گوگل امروز : 4
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 3,224
  • بازدید ماه : 31,334
  • بازدید سال : 134,270
  • بازدید کلی : 3,171,526